- فرصت کردن
- وقت مناسب حاصل کردن یا فرصت نمی کنم سرم را بخارانم. ابدا وقت ندارم، از کار فارغ شدن
معنی فرصت کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- فرصت کردن ((~. کَ دَ))
- مجال داشتن، وقت مناسب و کافی داشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرمت کردن، ساختن
هم انبازی کردن
حواله کردن براتی بشخصی یا بنگاهی و یا بانکی
جنبیدن فرنافتن جنبیدن تکان خوردن، از جایی بجای دیگر رفتن نقل مکان کردن
پرستنده کردن: (وندر رضای او گه و بیگه بشعر زهد مر خلق را پرست کنم علم و حکمتش) (ناصر خسرو)
هبازیدن هماسیدن همالیدن انباز شدن شریک شدن: با پنج نفر شرکت می کرد و ماشینی خرید، همراهی کردن همکاری کردن: در این امر خیر همه باید شرکت کنند
ساختن، آماده کردن، تربیت دادن
وقت و مجال دادن به کسی برای انجام کاری
به غربت رفتن جلای وطن کردن
گریختن جستن که نتوانی ز بند چرخ رستن ز تقدیری که یزدان کرد جستن (ویس ورامین) گریختن جستن
گشاده کردن وسیع کردن، بزرگ بودن بنایی یا محوطه ای، باز کردن در گشودن
استراحت کردن آسودن
باز کردن (در و مانند آن) گشادن گشودن، بستن (در و مانند آن) مسدود کردن (از اضداد) : حضور مجلس انس است و دوستان جمعند و این یکاد بخوانید و در فراز کنید. (حافظ)، نزدیک کردن، پیش آوردن پیش بردن، بنا کردن
پروراندن و چاق کردن (گوسفند و مانند آن)
نفرین کردن لعنت کردن: زه ای کسائی احسنت گوی و چونین گوی بسفلگان بر فریه کن و فراوان کن. نفرین کردن لعنت کردن: همی کرد بر رهنمایش فریه چوره را رها کرد و آمد به دیه
ستردن پشم و موی و مانند آن
منجمد نمودن
اعراض کردن، مالش دادن ساز تا نغمه لرزان بگوش آید
گوهر نشاندن به گوهر آراستن جواهر نشاندن با گوهرآراستن: همچو فرعونی مرصع کرده ریش برتر از عیسی پریده از خریش 0 (مثنوی)
ویناردن نو سازی کردن اصلاح کردن بنا و غیره تعمیر کردن
شمانیدن بیزاری جستن
خشم کردن غضب کردن برمن ای سنگدل، وروت مکن، ناز من تو با بروت مکن، (بارانی)
چاق کردن
دور شدن ناگهانی و با سرعت زیاد از موضع خطر، دور شدن از دسترس و نظارت کسی،
کنایه از تن ندادن و تسلیم نشدن در برابر کار یا وضعیتی مثلاً فرار از خدمت سربازی
کنایه از تن ندادن و تسلیم نشدن در برابر کار یا وضعیتی مثلاً فرار از خدمت سربازی
Participate
Chance, Occasion
Abscond, Elude, Escape, Flee, Scamper
Inventory, Catalog, Index, List
fugir, eludir, escapar, correr rapidamente
catalogar, indexar, inventariar, listar